سلاااااام بر عشقای بی معرفت:/
کجاییین اصن خبری ازتون نیستا:///
من هر چند وقت یه بار یه سر میام ولی شماها:///
قهرممممم اصنننننننننن:!
ن ن هیچی.
خب یکم بگم از اتفاقایی که افتاد تو این مدت
عاقا مهم ترینش این بود ک باربد بابایی(کراش قبلیم:/)
اومد قم و منو یاسی و ریحانه رفتیم دیدیمش
قبلش بگم تو سالن من دادم زدم ما کنسرت میخوااااییییمممم
قشنگ صدام پیچید تو سالن:/
ی زنه گف اینجوری نمیشه بنویسید بدید بهشون
ماهم طی یه عملیات ورداشتیم یه مشت چرت و پرت سر هم کردیمو دادیم به یه نفر ک بره بده دست باربد
حالا طرف رفته داده دست یه محترم:/
ایشونم برگرو پرت کردن رو میزو.
خلاصههههه بگزریمممممم:///
حالا اینکه بتونیم بریم بک خودش یه ماجرایی بود واس خودش
برنامه ک تموم شد من گفتم خا پارتی ک نداریم بخوایم بریم ولش کن
ولی ریحانه و یاسمن سمج شدن ک بریمم به ریسکش می ارزه
خلاصه باربد از صحنه رفتو ماهم کل سالنو بدو بدو از اول تا اخر دودیدیم تا از نمایشگاه خارج شدیم
خببب حالاااا بگردیم دنبال یکی ک ببرتمون بک://
یه اقای مُسِّنی نشسته بودن کمک برا سیل زده ها جمع میکردن
به ایشون گفتیم یاسی گف مارو بزارید جای نَوَتونو.
ایشونم گفتن من کاره ای نیستمو اینا
خلاصه چند دقیقه همینطور تو سرما وایسادیم یهو دیدیم اون طرف یه در پشتی داره نمایشگاه
گفتیم از اونجا در نره یهو:/
ریحانه هم گیر داده بود برگردیم تو سالن محمد علیزاده اومده
اسکلمون کرده بودن گفتن علیزاده اومده
ولی خودش نبود ک ریحانه فک میکرد خودشه.همش میخواس بره من نزاشتم:/
من یه پلیسی دیدم بیرون از حیاط نمایشگاه
گفتم بچه ها این به قیافش میخوره مهربون باشه بریم بهش بگیم
حالا این طرفم کپیییی شوعر داودی بود
حالا به این سمج شدیم یاسی میگف مارو بزارید جای دخترتون:///زکی
خلاصه بعده کلی راه رفتن رو مخ یارو گغت باشه وایسید اومد بش میگم
یهو ما دیدیم باربد از در پشتی اومد بیرون تو حیاطه
در پشتیم قفل بود
خلاصه ما جیغ و ویق کردیم به پلیسه
اونم دو تا سرباز فرستاد دنبالمون ببرنمون اونجا
یاسیم میگف مارو بزارید جای خواهرتون:/
یعنی همه کَسِ همه شدیم:///
حالا بماند ک عاشق یکی از این سربازا شده بودیمممم
خییییلیییی خوب بود
همش میگف من از ایشون خوشم نمیاد حیف نیس من اینجام برید با اون عکس بگیریدو اینا
رسیدیم جلو در یه نفر پشتش نشسته بود مسئول در بود
در هم نیمه باز بود
حالا ما هی به سربازه میگفتیم شماهاهم بیاییید ما میترسیم تنها بریم
اونم میگفت خودتون برید://
اون طرف که پشت در بود میخواس درو ببنده هی میگفت چیکار میکنید بالاخره
ماعم میترسیدیم
داش درو میبست ک من پامو گذاشتم لای در و یاسی و ریحانه هم درو با دست هو دادنو خودمونو پرت کردیم تو
عااااییی بود اصنننن
حالا من فک کردم باربد داره سوار ماشین میشه بره شروع کردم دویدن یاسی داشت از ذوق میمرد دستمو گرفته بود میکشید نفس نفس میزد میگف شان خودتو حفظظظظ کنننننننن
یعنی مردهههه بودم ع خندع
گفتم گمشو بابا داره میره بدووووو
عین این اسکلا دویدیم و باربد تا مارو دید گف یاااا ابلفضلللل
خیلییی باحال گف
خلاصه عکس و امضا و اسکل بازیو سنا با سین و .
خیلی خوش گذشت کلی خندیدیم
و من به این نتیجه رسیدم
میگن گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود حقیقته محضه:/
چقدر من سر کنسرت هفدهم خودمو کشتم نتونستم حامدو ببینم حالا.:/هعییییی
عاقااااا این امتحانای میان ترمم عن مارو دراوردن://
فشردههه و پشت سر همم
حالا شنبه هم ک قم تعطیله واسه پذیرایی از زائرا
ماعم امتحانمون معلوم نیس کی بیوفته نمیدونیم بخونیم یا ن:/
منم قراره برم اصفهان اصن هیچی نمتونم بخونم://
خدا رحم کنه به نمرات این ترم
خببب اینم از این
بچه ها این تابستون جدن میخوام وبو بترم
دیگه ازمونم دادم با خیال راحت هر غلطی خواستم میکنم این تابستون:/
همچنان میگم دعا کنین قبول شم:/
بدرووووود
نرم نرمک میرسد اینک بهار.
تف به قبر روزگار:/(کش رفته شده از عاطی)
سلام عزیزای دلممم
عیدتون مبارکککککککک
خوبید؟
خبری نیس ازتوناااا
خواستم بیام در جریان پست قبلی و اتفاقایی ک افتاده یکم چرت وپرت بگمو زحمتو کم کنم
خب کنسرت.
خیلی خوش گذشت.
کنسرت خیلیییییییی خوش گذشت.
شب خوبی میشد اگه
بعضیا آخرشو کوفتمون نمیفرمودن(غول پیکرای عوضی)
چجوری من داشتم زااار میزدم عررر میزدم نذاشتن برم بککککک.بی رحمای سنگ دل.
ما فنا جلو در وایساده بودیم و تو سرما میلرزیدیم ولی اون بادیگاردای نره غول.پییییشششش لا اله الله.
تو ماشین موقع برگشت رفتم دایرکت حامد کلیییییی چیز بش گفتمو قشنگ خودمو خالی کردم.(خیلی بدبخته کلا هر موقع حالم بده میرم دهنشو سرویس میکنم:/)
کلا با اشک و بغض تموم شد اون شب ولی سرتونو درد نیارم
فرداش شنبه بود مد نرفتم حالم خیلی بد بود
عین این دیوونه ها زل زده بودم به یه جا اشکمم در نمیومد
رفتم اینستا.
دیدم جوابمو داده!!!!!!!
اونجا بود ک تصمیم گرفتم خودکشی نکنم:/
استوریمم دیده بود پیامیم ک بعدش دادم سین کرد:)
منبع آرامش منه این بشر!!!الهی دورش بگردم.
خب خب خب چیز نشه خیلی!:/
این از این
برنامه درسییم که برا عید دادن روزی هشت ساعت درس خوندنه:/خب مسلما مغز خر نخوردم ک
یه شب رفتیم خونه مامانجون مامانم با ریحانه دوباره تا صبح بیدار موندیم غش غش میخندیدیم
فرداشم دوباره همونجا مهمونی بود مهسا هم ملحق شد
خلاصه کلی تردیم
الانم باورم نمیشه پنج روز گذشت.
هنوز عید دیدنیم نرفتیم خیلیم نیومدن خونمون مسافرتم نرفتیم:/
این ماجراهای سیل و اینام که واقعا.
من ب شخصه نمیدونم چی باید بگم.
واقعا متاسفم
امیدوارم امسال سالی نباشه ک از بهارش پیداست
ببخشید زیاد شد باز
خلاصه نویسیم دوباره ضعیف شده:/
باییی
سعلاااااااااااااااااااااااااام به همه کسایی که نیستن:/
خب میشین همتون دیه:///میدونم سرتون شلوخهههه
منم همینطورم خب ولی الان اومدم یکم استراحت کنم اومدم اینجا
این مگسم خیلی رو مخمه:/پاییز و مگس آخه؟:/
خُبـــــــــــــــ چیکارا میکنید؟؟؟؟؟؟
ما که کلی باید امسال خر بزنیم ولی متاسفانه حسش نیس:/
تا الانم که نمرات فوق العاده درخشانی داشدیم
مخصوصا بنده تو ریاضی:/
خو اول ساله چیکار کنم ناخودآگاه گند میشه:/
از هنگامه که به قدرمطلق میگه جذرمطلق بهترم اصن
خب امسال سال سوتیه
دبیرا هر سال باحال تر از پارسال میشن
امسال اوجشه.همشونااااااااا
ینی یه نفر بیاد سر کلاس ما بعد از ده دقیقه مغزش هنگ میکنه
اصن هیشکی باورش نمیشه اینجا کلاس درسه.
بیشتر شبیه دلقک خونه میمونهکلا رو هواس
دبیرا هم شبیه خودمون منحرف بازی در میارنو دیوونه بازی میکنن
خدایی خیلی ناراحتم سال آخریه که پیششونم
اصن اینارو دست ندارنخیلی بهشون وابسته شدم عررررررررر
خب از موضوع اصلی خارج نشیم:/
ما تو کلاس کولرو که روشن میکنیم کلاسو بوی فاضلاب برمیداره
اوضاعی داریم باهاش هر دبیری میاد کلی غر میزنه
یه بار دیوید جون که اکثرا میشناسیدش(دبیر علوممون)
اومد تو کلاس گفت خوبهـــــــــ دیگه راحتید میندازید گردن کولر
تا نیم ساعت باهاش چش تو چش میشدم غش میکردم از خنده
خودشم هی خندش میگرفت
ی بارم سر زنگ مطالعات دبیرمون از یکی پرسید نزدیک ترین لایه جو به زمین چیه؟
اونم هی من من کرد و آخر گفت:تِرررررررررررررررررموسفر
کلاس منفجر شد خود دبیرمونم ترکید
آخرش گفت خب درست بخونید که اینطوری نشه
بعد داش درس میداد هی میگفت قاچ زمانی قاچ زمانی
مام یه دختره هست تو کلاسمون فامیلیش زمانیه
فاطی هی تکرار میکرد قاچ زمانی قاچ زمانی
یهو دو تا ترکیدیممممممممممممم
حالا مگه خندمون قطع میشد
کلاسم اون موقع داشت برای اولین بار در قرن یکم جدی پیش میرفت
ینی افتضاحه وقتی نباید بخندی خندت بگیره
سر زنگ انشا هم یکی از بچه ها خواس بره انشاشو بخونه استرس گرفته بود
یه نفس عمیق کشیدو محکم نفسشو داد بیرون و دستاشو به هم مالید
جِفی(جعفرزاده:/):وزنه بردار ایران.افتخار ملت وارد میشودحالا دختره هم انقدر لاااغر
یه عکسم بود یکی از بچه ها آورده بود خیلی مفهومی بود مثلا
تا نشونمون داد یکی گفت:سوسکه؟
جفی:ینی میام سوسکت میکنمااااااااا
مادرشوهر یاسیم(دبیر هنرمون)از در که میاد شروووووع میکنه حرررررف زدنننننن
تا زنگ بخوره
ینی ماشالا یه نفس حرف میزنه یه استراحت به اون فک نمیده:/
بعد خیلیم حس بامزگی بش دست میده
ولی اسکله خیلی بش میخندیم
آره دیهـــــ خلاصه کلا شدن زنگ تفریح
امسال از سالای قبلی خیلی بیشتر خوش میگذره
با اینکه باید بیشتر درس بخونیم
معاونامون رفتن و یه گوریل اومده جاشون
ما هم با این لج افتادیم هی میگه از کلاس برید بیرون نمیریم و اینا
مگه ابتداییم ناموسا؟
فقد خوبیش اینه که تاحالا ناخونارو ندیده هولولولوووووووو
حالا تازگیا نمیدونم چیشده با ما 4 تا خیلی خوب شده
خدا رحم کنه آرامش قبل از طوفانه عایآ؟
من برم بخونم فردا امتحان عربی و دفاعی دارم
تو روح دفاعی:/
البته زنگ آخر جبران میکنه(ورزش:)
عاقا چند روز پیش رفتیم لوازم التحریر بگیریم
داشتیم دنبال جای پارک میگشتیم
قابل توجهتون باز با مامان جان رفتم چون صبح بود:/
حالا جای پارک مگه پیدا میشد؟
یهو دیدیم یه پسره کلش تو ماشینه فکر کردیم داره میره
مامانم شیشه رو کشید پایین
گفت:ببخشید آقا شما دارید میرید؟
اونم گفت:نه.
همینطور که شیشه پایین بود مامانم بلند گفت:عن:/
اصن نمیدونینننننننننن بدبخت یارو تخریب شخصیتی شد شدیدااا
رفتیم جلوتر یکی دیگه بود دوباره گفتیم این داره میره
دوباره مامانم پرسید یارو با نیییییییییش بااااااز گفت:بعلهههههههه
مامانم:عن:/
کلا هر کی بخنده و نخنده عنه
من:همه دنیا عنن ما خوبیم:////
خلاصه لوازم التحریرم و گرفتم و بدترین صحنه دنیارم تو دست مامان جان دیدم
کتابا:/
عاقا آخرین شبی که تونستیم تا صبح بیدار موندیم تو تل
چشامون داشتن در میومدناااااا ولی هی به هم میگفتیم طاقت بیارییییییییید
هی عررررررررر میزدیم زاااااااار میزدیم
تابستون جوووووون ای عشق دیرین مروووووووو
از چتامون فیلم گرفتیم فاطی گذاش استوری با آهنگ غمگین
نرف ببینه دیوید دید یا ن الاااااااغ
حتما دیده
بعد فاطی گفت دیوید یه پست لایک کرده ژل حجم دهنده و فرم دهنده سینه
آره دبیرمون میخاد بزرگ کنه
تازه اون شب یکی از بهترین اتفاقای زندگیمم افتاد
که کلی هممون تو گروه جیغ و عر راه انداختیم خیلییییییییییییی خوب بووووووووووووووود
اگه بیام بگم همه حرفای پست قبلیو زر زر کردم چیکارم میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشییییییییید میدونین که تابستونه و من دور از دوستام نمیتونم بهشون کرم بریزم
دیگه کرم دونم داشت میترکید مجبور شدم اینجا بریزم:///
خب میخوام یه خلاصی ای از آنچه در این تابستان گذشت بگم
عاقا تابستون پرماجرایی داشتیم.
کلی مسافرت کلی مهمونی
کلا خونه بند نمیشدیم:/
از مسافرت مشهد اردهال گرفته تا مشهد مقدس:/
مهمونیای تو پارک و خونه و تولد:/
جمعه ها با خانواده مادر جان
دورهمیا با دوستای خلم:/
خلاصه خیلییییییییییی خوش گذشت
جدید ترین اتفاق این بود که دیروز رفتیم کتفی شاپ با رفقا
ماعم آیس پک میخواستیم ولی نداش
حالا چیزای تو منو رو اصن بلد نبودیم بخونیمشون
خلاصه تصمیم گرفتیم بزنیم تو نت ببینیم چین
اصلا اوضاعی بود خیلی خیت بود
بعدشم زنگ زدیم به دبیر علوممون گفتیم برای امر خیر مزاحم شدیمو.خیلیییی باحال بود
لعنتیییییییییی این تابستون خیلی زود تموم شد.
و 10 روز دیگه.
نععععععععععع من نمیخواااااااااااااااااامممممممممم
خلاصه.
فقد اومدم بگم هستم:/
سرکارتون گذاشته بودم
ولی مثل پارسال مدرسه ها اگه وقت داشتم میام یه آپ کوتاه میکنم:)
اگه تو این 10 روز اتفاق باحالی افتاد میام تعریف میکنم
راستی کامنتای پست قبلیتون خیلی احساسی بود جدی جدی داش باورم میشد
بازم معذرت حلال کنید
فعلا رفقا
پ.ن:راسدی اگه دوست داشتین میتونین پیجمو فالو کنید اونجا هم هسدم:)
@sana_hamedhomayoun
درباره این سایت