عاقا چند روز پیش رفتیم لوازم التحریر بگیریم
داشتیم دنبال جای پارک میگشتیم
قابل توجهتون باز با مامان جان رفتم چون صبح بود:/
حالا جای پارک مگه پیدا میشد؟
یهو دیدیم یه پسره کلش تو ماشینه فکر کردیم داره میره
مامانم شیشه رو کشید پایین
گفت:ببخشید آقا شما دارید میرید؟
اونم گفت:نه.
همینطور که شیشه پایین بود مامانم بلند گفت:عن:/
اصن نمیدونینننننننننن بدبخت یارو تخریب شخصیتی شد شدیدااا
رفتیم جلوتر یکی دیگه بود دوباره گفتیم این داره میره
دوباره مامانم پرسید یارو با نیییییییییش بااااااز گفت:بعلهههههههه
مامانم:عن:/
کلا هر کی بخنده و نخنده عنه
من:همه دنیا عنن ما خوبیم:////
خلاصه لوازم التحریرم و گرفتم و بدترین صحنه دنیارم تو دست مامان جان دیدم
کتابا:/
عاقا آخرین شبی که تونستیم تا صبح بیدار موندیم تو تل
چشامون داشتن در میومدناااااا ولی هی به هم میگفتیم طاقت بیارییییییییید
هی عررررررررر میزدیم زاااااااار میزدیم
تابستون جوووووون ای عشق دیرین مروووووووو
از چتامون فیلم گرفتیم فاطی گذاش استوری با آهنگ غمگین
نرف ببینه دیوید دید یا ن الاااااااغ
حتما دیده
بعد فاطی گفت دیوید یه پست لایک کرده ژل حجم دهنده و فرم دهنده سینه
آره دبیرمون میخاد بزرگ کنه
تازه اون شب یکی از بهترین اتفاقای زندگیمم افتاد
که کلی هممون تو گروه جیغ و عر راه انداختیم خیلییییییییییییی خوب بووووووووووووووود
درباره این سایت